یکصد و چند سال پیش
حالا این خبر را که مال هفتاد و چند سال پیش است به نقل از روزنامه اطلاعات روز ۱۸خرداد سال۱۳۱۶ بخوانید: «عمارت جدید کتابخانه ملی که در شمال عمارت موزه ایران باستان در خیابان رفاییل ساخته شده است، از هر حیث آماده شد و از روز دوم تیرماه ... برای استفاده مراجعهکنندگان دایر خواهد بود...». این خبر دو نکته مهم دارد. نخست اینکه روز دوم تیرماه ۱۳۱۶ احتمالاً فقط تالار مطالعه کتابخانه بازگشایی شده و افتتاح رسمی کتابخانه با ۳۰ هزار نسخه کتاب مختلف مانده برای روز سوم شهریور همان سال. نکته مهمتر استفاده از عبارت «عمارت جدید» در آغاز خبر است که نشان میدهد برای پیدا کردن ریشه و پیشینه پدیدهای مثل «کتابخانه ملی» در ایران، بازهم باید به عقب برگردیم.
اهالی تاریخ و تاریخپژوهی معتقدند اگر خیلی سختگیر نباشیم، میشود کتابخانه کوچکی که سال۱۲۴۳در دارالفنون تأسیس شد را هسته و نمونه اولیه مجموعهای به حساب بیاوریم که بعدها و کمکم تبدیل شد به کتابخانه ملی. اگر میگوییم کمکم به این دلیل است که برخی از تاریخنویسان میگویند شکلگیری مجموعهای مثل کتابخانه ملی حاصل راهاندازی کتابخانهها و مجموعههای متفاوت در سالهای مختلف است. مثلاً به جز مورد دارالفنون، «کتابخانه ملی معارف» هم هست. سال ۱۲۷۶ خورشیدی و در زمان مظفرالدین شاه «انجمن معارف» راه میافتد و یک سال بعد با مجموعه کتابهایی که بهسختی فراهم کرده بود، در همسایگی دارالفنون کتابخانه ملی معارف را تأسیس میکند. پسوند «ملی» هم آن جور که برخیها تصور کردهاند، دلیلش تمایلات ملیگرایانه اعضای انجمن نبوده و در واقع غیردولتی و غیرانتفاعی بودن انجمن و کتابخانه را نشان میداد. پس میشود آن را نخستین کتابخانه عمومی ایران هم به حساب آورد. هشت سال بعد این کتابخانه با کتابخانه مستقر در دارالفنون ادغام شد تا داستان ادغامها و تغییر نامها ادامه پیدا کند. چند سال بعد هم به «کتابخانه معارف» تغییر نام داد تا شهرهای تبریز، کرمان، رشت و... نیزهمزمان صاحب کتابخانه عمومی با پسوند «ملی» شوند. سال۱۳۱۳ «کتابخانه معارف» که با ۵هزار کتاب و روزانه حدود ۳۱ نفر اربابرجوع، زیر نظر تشکیلاتی به نام «اداره انطباعات» فعالیت میکرد، بازهم به «کتابخانه عمومی معارف» تغییر نام پیدا کرد.
موسیو «گدار»
در آن سالها و با وجود چندین کتابخانه با نام وپسوند «ملی»، هنوز ما ایرانیها کتابخانه ملی به مفهوم رایج جهانی یا امروزیاش را نداشتیم چون بزرگترین کتابخانهها فقط کارهای عادی یک کتابخانه عمومی را انجام میدادند.
سال۱۳۱۳ که کنگره و جشن هزاره فردوسی در تهران برگزار شد کتابهای ارزشمندی که ایرانشناسان و خاورشناسان به کنگره اهدا کردند به کتابخانه عمومی معارف منتقل شد. اواخر همین سال، رئیس وقت کتابخانه به وزیر معارف پیشنهاد داد برای رفع مشکل کمبود فضا «کتابخانه ملی ایران» تأسیس شود. دو سال بعد در کنار ساختمان در دست ساخت موزه ایران باستان، زمینی برای ساخت کتابخانه در نظر گرفته شد. سال۱۳۱۶ هم بنای کتابخانه (در اسناد دولتی کتابخانه فردوسی درج شده) به پایان رسید. بیشتر از۱۳هزار جلد کتاب از کتابخانه سلطنتی و ۵هزارجلد هم که به زبانهای روسی، فرانسوی و آلمانی بود از کتابخانه بانک استقراضی روسیه که ۱۷ سال از انحلالش میگذشت، به این کتابخانه منتقل شد.
ساختمانی تازه هم فقط چندسالی جوابگوی کتابخانه و مراجعات و کتابهایش بود. ناچار سال ۱۳۳۰ موسیو«گدار» فرانسوی ساختمان دیگری را در نزدیکی ساختمانی که پیشتر ساخته بود، برپا کرد. بنای جدید اما ۱۰ سال بعد برای کتابخانه ملی کوچک شد! کتابخانه ملی طی همه این سالها باوجود تحولات گسترده کتاب و کتابداری در دهه۴۰ برخلاف اسمش نتوانسته بود یک کتابخانه ملی درست و حسابی بشود و نقش و تأثیری هم در هیچکدام از تحولات نداشت. بنابراین از دهه۵۰ به بعد ایده تأسیس یک کتابخانه ملی با اصول و ضوابط علمی و جهانی که میان مؤسسات مختلف حوزه کتاب و کتابداری و کتابخانه ارتباط و تعامل برقرار کند مطرح و پیگیری شد.
بازهم ادغام
سرگذشت کتابخانه ملی را اگر با همین فرمان تعریف کنیم چند روز و چند صفحه زمان و فضا میبرد. بقیه داستان را همین طور فهرستوار ببینید:
سال۱۳۵۵ طرح تأسیس کتابخانه ملی به تصویب مجلس رسید. یک سال و نیم بعد یک شرکت آلمانی برای اجرای طرح ساختمان کتابخانه انتخاب شد. پیش از تأیید نهایی و با وقوع انقلاب اسلامی این طرح متوقف شد. سال۱۳۵۸ طـرح ادغام مرکز خدمات کتابداری و کتابخانه ملی ایـران تصویب و در سال۱۳۶۰ ادغام انجام شد و دست و پای تنگ کتابخانه با ورود تشکیلات جدید تنگتر شد. دو سال بعد بخشی از ساختمانهای کاخ نیاوران به کتابخانه اختصاص یافت تا کتابخانه ملی به صورت سه پاره در مناطق مختلف تهران فعالیت کند. ادغام و ترکیبها تا سال۱۳۷۸ که سازمان مدارک انقلاب اسلامی هم ضمیمه کتابخانه ملی شد ساختمانهای این تشکیلات را به هشت مورد رساند.
سال۱۳۶۹ مسئولان یاد طرح متوقف شده پیش از انقلاب افتادند و این بار همه سوابق و پروندههای طرح بررسی دوباره و جرح و تعدیل شد و درنهایت سال ۱۳۷۴اجرای آن طی یک مسابقه ملی به شرکتی وطنی واگذار شد. مرحله نخست طرح ۹ سال بعد به بهرهبرداری رسید و ساخت و تکمیل مخازن کتاب هم در سال ۱۳۸۵ انجام شد.
البته در دهه ۸۰ مهمترین ادغام انجام شد یعنی سازمان اسناد ملی کشور با کتابخانه ملی ایـران یکی شد تا «سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی» یعنی همین تشکیلات امروزی کتابخانه ملی شکل بگیرد... . شما هم دعا کنید در سالهای پیش رو، ما گزارشی درباره نهاد جدیدالادغام «سازمان اسناد و کتابخانه و غیره ملی» در این صفحه
ننویسیم.
خبرنگار: مجید تربتزاده
اهالی تاریخ و تاریخپژوهی معتقدند اگر خیلی سختگیر نباشیم، میشود کتابخانه کوچکی که سال۱۲۴۳در دارالفنون تأسیس شد را هسته و نمونه اولیه مجموعهای به حساب بیاوریم که بعدها و کمکم تبدیل شد به کتابخانه ملی. اگر میگوییم کمکم به این دلیل است که برخی از تاریخنویسان میگویند شکلگیری مجموعهای مثل کتابخانه ملی حاصل راهاندازی کتابخانهها و مجموعههای متفاوت در سالهای مختلف است. مثلاً به جز مورد دارالفنون، «کتابخانه ملی معارف» هم هست. سال ۱۲۷۶ خورشیدی و در زمان مظفرالدین شاه «انجمن معارف» راه میافتد و یک سال بعد با مجموعه کتابهایی که بهسختی فراهم کرده بود، در همسایگی دارالفنون کتابخانه ملی معارف را تأسیس میکند. پسوند «ملی» هم آن جور که برخیها تصور کردهاند، دلیلش تمایلات ملیگرایانه اعضای انجمن نبوده و در واقع غیردولتی و غیرانتفاعی بودن انجمن و کتابخانه را نشان میداد. پس میشود آن را نخستین کتابخانه عمومی ایران هم به حساب آورد. هشت سال بعد این کتابخانه با کتابخانه مستقر در دارالفنون ادغام شد تا داستان ادغامها و تغییر نامها ادامه پیدا کند. چند سال بعد هم به «کتابخانه معارف» تغییر نام داد تا شهرهای تبریز، کرمان، رشت و... نیزهمزمان صاحب کتابخانه عمومی با پسوند «ملی» شوند. سال۱۳۱۳ «کتابخانه معارف» که با ۵هزار کتاب و روزانه حدود ۳۱ نفر اربابرجوع، زیر نظر تشکیلاتی به نام «اداره انطباعات» فعالیت میکرد، بازهم به «کتابخانه عمومی معارف» تغییر نام پیدا کرد.
موسیو «گدار»
در آن سالها و با وجود چندین کتابخانه با نام وپسوند «ملی»، هنوز ما ایرانیها کتابخانه ملی به مفهوم رایج جهانی یا امروزیاش را نداشتیم چون بزرگترین کتابخانهها فقط کارهای عادی یک کتابخانه عمومی را انجام میدادند.
سال۱۳۱۳ که کنگره و جشن هزاره فردوسی در تهران برگزار شد کتابهای ارزشمندی که ایرانشناسان و خاورشناسان به کنگره اهدا کردند به کتابخانه عمومی معارف منتقل شد. اواخر همین سال، رئیس وقت کتابخانه به وزیر معارف پیشنهاد داد برای رفع مشکل کمبود فضا «کتابخانه ملی ایران» تأسیس شود. دو سال بعد در کنار ساختمان در دست ساخت موزه ایران باستان، زمینی برای ساخت کتابخانه در نظر گرفته شد. سال۱۳۱۶ هم بنای کتابخانه (در اسناد دولتی کتابخانه فردوسی درج شده) به پایان رسید. بیشتر از۱۳هزار جلد کتاب از کتابخانه سلطنتی و ۵هزارجلد هم که به زبانهای روسی، فرانسوی و آلمانی بود از کتابخانه بانک استقراضی روسیه که ۱۷ سال از انحلالش میگذشت، به این کتابخانه منتقل شد.
ساختمانی تازه هم فقط چندسالی جوابگوی کتابخانه و مراجعات و کتابهایش بود. ناچار سال ۱۳۳۰ موسیو«گدار» فرانسوی ساختمان دیگری را در نزدیکی ساختمانی که پیشتر ساخته بود، برپا کرد. بنای جدید اما ۱۰ سال بعد برای کتابخانه ملی کوچک شد! کتابخانه ملی طی همه این سالها باوجود تحولات گسترده کتاب و کتابداری در دهه۴۰ برخلاف اسمش نتوانسته بود یک کتابخانه ملی درست و حسابی بشود و نقش و تأثیری هم در هیچکدام از تحولات نداشت. بنابراین از دهه۵۰ به بعد ایده تأسیس یک کتابخانه ملی با اصول و ضوابط علمی و جهانی که میان مؤسسات مختلف حوزه کتاب و کتابداری و کتابخانه ارتباط و تعامل برقرار کند مطرح و پیگیری شد.
بازهم ادغام
سرگذشت کتابخانه ملی را اگر با همین فرمان تعریف کنیم چند روز و چند صفحه زمان و فضا میبرد. بقیه داستان را همین طور فهرستوار ببینید:
سال۱۳۵۵ طرح تأسیس کتابخانه ملی به تصویب مجلس رسید. یک سال و نیم بعد یک شرکت آلمانی برای اجرای طرح ساختمان کتابخانه انتخاب شد. پیش از تأیید نهایی و با وقوع انقلاب اسلامی این طرح متوقف شد. سال۱۳۵۸ طـرح ادغام مرکز خدمات کتابداری و کتابخانه ملی ایـران تصویب و در سال۱۳۶۰ ادغام انجام شد و دست و پای تنگ کتابخانه با ورود تشکیلات جدید تنگتر شد. دو سال بعد بخشی از ساختمانهای کاخ نیاوران به کتابخانه اختصاص یافت تا کتابخانه ملی به صورت سه پاره در مناطق مختلف تهران فعالیت کند. ادغام و ترکیبها تا سال۱۳۷۸ که سازمان مدارک انقلاب اسلامی هم ضمیمه کتابخانه ملی شد ساختمانهای این تشکیلات را به هشت مورد رساند.
سال۱۳۶۹ مسئولان یاد طرح متوقف شده پیش از انقلاب افتادند و این بار همه سوابق و پروندههای طرح بررسی دوباره و جرح و تعدیل شد و درنهایت سال ۱۳۷۴اجرای آن طی یک مسابقه ملی به شرکتی وطنی واگذار شد. مرحله نخست طرح ۹ سال بعد به بهرهبرداری رسید و ساخت و تکمیل مخازن کتاب هم در سال ۱۳۸۵ انجام شد.
البته در دهه ۸۰ مهمترین ادغام انجام شد یعنی سازمان اسناد ملی کشور با کتابخانه ملی ایـران یکی شد تا «سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی» یعنی همین تشکیلات امروزی کتابخانه ملی شکل بگیرد... . شما هم دعا کنید در سالهای پیش رو، ما گزارشی درباره نهاد جدیدالادغام «سازمان اسناد و کتابخانه و غیره ملی» در این صفحه
ننویسیم.
خبرنگار: مجید تربتزاده
نظر شما